فرا خوان
بیا که مونس دلهای عاجزانه شویم نوای خنده به لبهای بی ترانه شویم
بیا بیا که به طفل یتیم بی مادر به فکر دارو و نان و لباس وخانه شویم
بیا به مرغ گرفتار حیله و تذویر دژ نجات و پنا گاه آشیانه شویم
بد ست گیری افتادگان تو فان ها فروغ کشتی هستی پیء کرانه شویم
به کلبه های فقیرانه غریب وطن فروغ روزن و هستی شاد مانه شویم
به طفلکان مریض علیل وبید رمان دوای درد وشفا بخش جاویدانه شویم
به کودکان صغیر کنار جاده شهر انیس ومونس و غمخوار مشفقانه شویم
به عاشقان عدالت پسند این میهن کمال خاطر رفتار عادلانه شویم
به خون پاک شهیدان راه آزادی رهین مشعر گویای داهیانه شویم
زرنج غربت و آنسوی اوقیانوسها به پای ساحل امید بیکرانه شویم
ز خاک مردم بیگانه ره بریم آنجا به عشق میهن و پویای عاشقانه شویم
به کوره راه سراشیب پست نا هموار نوید روشن رفتار بی بهانه شویم
براه پرخم و پیچ وبجاده های امید فروغ مظهر یکرنگی و یگانه شویم
یگانه راه شریفانه این بود که همه بسوی وحدت و همبستگی روانه شویم
|