الماس کوه نور
 

الماس کوه نور

گذار بشریت از زندگی بدوی وابتدایی کمون یعنی دوره ماقبل از تاریخ که با آن دوره حجر نیز میگویند به تمدن های اولیه که با آغاز دوره بردگی در قرن قدیم آغاز می یابد دستا ورد هایش را نیز به همراه آورد .کشف ودسترسی انسانها به احجار وفلزات و آگاهی تدریجی از خصوصیات ومشخصات آنها که در لایلای طبقات واقشار مختلف کره زمین ، از بستر تا عمق ابحار وبلندی های کوها بدست آمده موجب آن گردید تا جستجو وتکاپوی انسانها برای بدست آوردن این گونه عناصر طبیعی افزایش یابد .با رشد وانکشاف علوم طبیعی شناخت انسانها در مورد اینگونه عناصر بیشتر گردید .ودر اثر پیشرفتهای حاصله خصوصیات وترکیب کیمیاوی این عناصر چون سمبول، بیلانس وزن مخصوص ، مقاومت ، درجه سختی ، جلایش ودرخشندگی ونهایتا شرایط پیدایش وخصوصیات جیو لیجیکی اراضی ایکه این عناصر در آن تکوین وعرض وجود مینماید ، با شیوه های استخراج وچگونگی استفاده از آنها تعین وتثبیت گردید .از همین جاست که انسانها با شناخت آغازین خود ازین عناصر همواره تلاش ورزیده اند .تا همچو احجار کریمه ومواد مفیده ء کیمیاوی را که جز ءثروت بشری محسوب میگردد با طرق وشیوه های مختلفه که اکثرا با تجاوز ، غارت ، تارج  ودستبرد همراه بوده بدست آورند .

تاریخ گواه آن است که این تلاش ها از آغاز آن که با غضب اراضی حاصلخیز برده گیری وتاراج وغنیمت گرفتن این عناصر گرانبها صورت گرفته تا امروزه نیز با اهداف ومحتوا یکسان ولی شیوه ها واشکال متفاوت دنبال میگردد البته که کشف وتثبیت ذخایر انرژیتیک چون نفت ، یورانیوم ودریافت مناطق استراتیژیک جهان این حرص سیری ناپذیر ستمکاران تاراجگر واستثمار گران غارت گر را در حال حاضر مضاعف گردانیده است .تاریخ گذشته بشری از تصادم ها تهاجم ها ودر گیری های خونین ، کمان وسلاطین ، حکایت های عبرت آموزی داشته که چگونه این زمامداران حریص وقدرت طلب با چیرگی بر مخالفین شان به خزاین یکدیگر که شامل جواهرات قیمت بهایی چون الماس ، طلا ، زمرد ، فخراج وغیره احجار قیمت بها بوده ، دستبرد زده وآنها را به یغما برده اند .همین عناصر گرانبها که زمانی وسیله زیور زینت وتجمل کاخ ها وایوان ها ونشانه تفخر ، تمول وثروتمند ی آنان محسوب میگردید در دفعات ومراحل بعدیبا سرنگونی این سلطان و یا آن امیر از تاجی به تاجی  واز کاخی به کاخی منتقل گردیده است .شاعری چه نیکو بیان نموده است .

شهی که تاج مرصع ، به سر داشت      نماز شام او را خشت زیر سر دیدم     ویا اینکه

لعل ویاقوت وجواهر چیست بر تاج شهان        بر سر شاهان بدین نیرنگ سنگر باختند

نبشته مورد نظر در مورد الماس کوه نور که سر نوشت اش  با سر نوشت سلاطین وزمامداران وقت گره خورده وهمراه با آن در درازنای پر پیچ وخم حوادث تاریخی ، فراز ونشیب های زیادی را متحمل گردیده ، اختصاص یافته وهرگاه میتوانست خود سخن گوید ، با یقین کامل از حوادث وما جراهاییکه گاهی شاهان وسلاطین وی را همچو تاج افتخار وعزت بر فرق شان مینهادند وزمانی در سینه تاریک خاک زندانی وپنهانش میداشته وموقعی هم در قفس تنگ  یخدان ها زندانی واز جایی بجایی منتقل میگردانیده ، پرده ها بر میداشت وحکایت ها سر میداد .قبل از دخول بر موضوع لازم می پندارم تا معلومات مختصر علمی را در مورد الماس این عنصر نادر وگرانبهای طبیعی ارایه داشته وبعدا مقال مورد نظر را با حوادث تاریخی در مورد الماس کوه نور پیگیری نمایم .

المس یکی از سنگ های قیمتی است که نسبت به تمامی مواد معدنی احجار کریمه  ، سخت تر ، با دوام تر ، درخشانتر ، مقاوم تر ، وپر بها تر است .این ماده کیمیاوی بطور طبیعی تحت فشار های زیاد اعماق زمین ودر زمان طولانی شکل گرفته وعموما از سنگریزه ها ، احجار ریگی ومعادن بدست می آید .اساسا الماس یکی از آلو تروب واشکال مختلف فزیکی برای یک عنصر ، کاربن است که تحت فشار های بلند مقاوم وپایدار میباشد .یکی از جهات آلو تراب های مختلف در یگ عنصر ، پیوند های شیمیایی است که در اکسیژن واوزون ویا گرافیت والماس بخوبی بمشاهده  میرسد در الماس هر اتوم کاربن در یک شبکه چهار وجهی به چهار اتوم کاربن دیگر متصل میباشد .در حالیکه در گرافیت هراتوم در یک شبکه شش وجهی صفحه یی به سه اتم دیگر  پیوند دارد .الماس در حالت

پایداری دارای ساختمان مکعبی است ولی ساختار منشوری نیز دارد که این ساختار بصورت شبه پایدار در طبیعت به قسم کانی یا ماده جامد طبیعی وجود دارد .الماس در بین جامدات در دمای (حرارت  )  25 در جه بلا ترین هدایت گرمایی را دارا میباشد که هدایت گرمایی آن 5 برابر مس می باشد . این عنصر کیمیاوی ماده نوری ایده آلی است که توانایی انتقال طیف نوری فرو سرخ تا فرابنفش را دارا میباشد .امواج فرو سرخ یا اشعه مادون قرمزی نوعی از امواج الکترو مقناطیسی است که بعد از برخورد با جسم موجب گرم شدن آن گردیده واین امواج دسته ای از پروتو نا مرئی خورشید میباشد .از خصوصیات دیگر الماس ، خواص نیمه رسانایی اش میباشد که این خصوصیات نیمه رسانایی یا نیمه هادی آن باعث گردیده که در حالت عادی عایق باشد ولی با افزون مقداری نا خالص ، قابلیت هدایت الکتریکی دریافت نماید .از همین جاست که شکست الکتریکی آن بطور اوسط 50 برابر نیمه هادی های متداول میباشد در برابر تابش نیوترون بشدت مقاوم ودر مجاورت هوا روانی طبعی فوق العاده دارد.که از جهت همین استحکام وصلابت ، سخت ترین مادخه شناخته شده است .همین خواص منخصر به فرد وی باعث گردیده که ارزش آن جلو کاربرد گسترده اش را گرفته ودانشمندان برای سنتز ( طریقه مصنوعی ) آن مطالعات وتحقیقات ارزشمندی را روی دست گیرند . با تحقیقات پیگیری که دانشمندان درین زمینه انجام داده ، آنها توانسته اند که در آزمایشگاه ها به کمک دو فرایند (پروسه ) مجزا از هم در زمان بسیار کوتاه تر الماس تولید نماید .یکی ازین طریقه فرایند فشار بالا ـ دمای بالا HP HT میباشد که اساسات تقلیدی است از فرایند طبیعی شکل گیری الماس ودیگری فرایند رسوب گیری بخارشیمیایی ((CVD  میباشد که دقیقا خلاف پروسه اولی میباشد.در واقع CVD بجای وارد کردن فشار به کاربن برای تولید الماس با آزاد گذاشتن اتوم های کاربن به آنها اجازه میدهد تا با ملحق شدن بیک دیگر بشکل المس درآیند .این دو تکتیک برای اولین بار در دهه 50 قرن بیستم کشف گردید.

گرچه جنرال الکتریک در تولید الماس ها بطریقه اولی پیشگام گردید والماس های ساخته شده را با تکتیک HPHT  برای مصارف به بازار عرضه کرد

اما تا پیش از آنکه کمپنی مسیس با ساده سازی این فرایند که از طریق تکتیک دومی توانست امکان تولید نمونه های با کیفیت جواهر را فراهم نماید ، هرگز آن الماس های تخنیک اولی به عنوان سنگ های قیمتی بفروش نرسیده بود . در حال حاضر الماس های زینتی مصنوعی بخش کوچک ودر عین حال پرسودی از صنعت الما س را تشکیل میدهد .این الماس های رنگی که در مقایسه با همتاهای بی رنگ شان فوق العاده کمیاب ودر نتیجه بسیار گرانبها اند ، با توجه به نوع نا خالصیها در رنگهای گوناگون از سرخ وبنفش گرفته تا آبی سبز وحتی زرد روشن ونارنجی تولید میشود .این الماس ها توانسته از چنان کیفیت بالایی برخوردار باشند که حتی ماشینها ی ساخته شده برای تشخیص سنگ های مصنوعی از طبعی ، در تفکیک شان از یکدیگر دچار مشکل می شوند .شباهت فوق العاده نمونه های مصنوعی وطبعی باعث شده تا تاجران الماس برای تشخیص الماس های رنگی مصنوعی از سنگهای طبعی ، دست بدامن آزمایشگا های الماس بلژیک ودیگر نقاط گردند که بطور سنتی عهده دار تجزیه وتحلیل وتایید الماس ها از نظر بزرگی قیراط ، رنگ وشفافیت آنها میباشد .در حال حاضر چند نوع الماس وجود دارد که مهمترین آنها الماس طبعی است وهنوز هم اساس ومنبع تمامی جواهرات بوده وبالا ترین ارزش ( بها ) را دارا میباشد دیگری الماس سنتزی ( مصنوعی ) با فشار بالا یاHPHT است که سهم گسترده ای از بازار صنعت را بخود اختصاص داده ومعمولا به عنوان مواد ساءییده وابزار برش وماشینکاری

بکار میرود نوع دیگری اتلماس سی وی دی میباشد که با وصف داشتن پوتانسیل های زیادی برای کار برد در صنعت ، تا هنوز بصورت آزمایشگاهی تولید میشود . وبلاخره نوع چهارم آن الماس LCD است که اخیرا تولید گردیده است.ودر زمینه ابزار دقیق نوری کاربرد دارد خواص الماس ها

 

شدیدا به  نا خالصی بستگی داشته وحتی وجود مقادیر جزءی نا خالصی (مخلوط)  مانند نتروجن میتواند خواص آنها را بسیار تغیر بدهد وتا جاییکه دیده شده الماس چه بصورت طبیعی ویا بصورت سنتیزی هرگز بشکل کاملا خالص نمی باشد .

منابع مهم اسخراج الماس جهان کشور های چون هندوستان ، افریقای جنوبی ، سایبریا ، برازیل گینا ، کانگو ، جزیره ، بورنیو ، ، آسترالیا ، کوهای یورال ، نواحی شمال ایلات متحده امریکا ویک تعداد مناطق در کشور های دیگر میباشد .قابل یاد آوریست که اکثر الماس های قدیم از جمله الماس (کوه نور) که شامل ده تا پانزده الماس های جهان میباشند ، از کشور هندوستان بدست آمده است برخی ازین الماس های مشهور جهان عبارت از کولینا  قبل از تراش سنگ 3 عشاریه 106 قیراط بوده فلورنتاین 33 قیراط بوده ، جوبیلی 245 قیراط ، هوپ ، سنسیسی واستیوارت میباشد .گفته میشود که بزرگترین الماس جهان مربوط به شاه پرتگال است که این الماس از برازیل بدست آمده وتا حال تراش نگردیده که وزن آن 1 عشاریه 680 قیراط بوده وقیمت تخمینی آن به 224 میلیون پوند بالغ میگردد .الماس مشهور دیگری که امروز به روسیه تعلق گرفته 779 قیراط وزن دارد و گفته شده که این الماس از یکی از چشم های بت معبد برهمنی مالابار توسط یک افسر فرانسویبه سرقت رسیده وبلاخره در سال 1766 به امپراطوری روسیه منتقل گردیده است .

الماس کوه نور که بنام( شاه  الماس ها ) مسمی گردیده نام اصلی اش( ساماتیک مام ) میباشد واز معادن گولکنده هند بدست آمده است سوابق تاریخی این الماس از افسانه ها واساطیر چند هزار ساله ، مهاباراتا تاجگذاری ملکه انگلستان را در بر میگیرد .گرچه که الماس کوه نور مربوط به کشور هندوستان وسلاطین وراجه های آن میباشد ولی معرفی آن در تاریخ جهان بیشتر به شاهان مختلفه وبخش شرقی خرآسان بزرگ (افغانستان امروز ) امروز چون غزنویان ، غوریان ، خلجیان ، تغلق شاهان ، لودیها وسوری ها که قریب چهار صد سال در مناطق مختلفه قلمرو هند چون هند وسطی ، بنگال ، مالو ه ، کجرات ، اوریسه ، دکن ، هند جنوبی ، هند شمالی ونقاط دیگر حکمروایی نموده اند مربوط دانسته شده وهمراه با آن الماس کوه نور در میان بوده است . زمانیکه علاوالدین غلجی در جنگ های سال 709 ه در اواخر قرن سیزدهم به حکمران مروه غالب آمد در جمله خزاین وجواهرات قیمت بهای آن حکمران ، الماس کوه نور را نیز از وی تحویل بگرفت واز همین تاریخ تا قرن دهم هجری این الماس در تصرف سلاطین افغانی هند قرار داشت .زمانیکه در جنگ اول پانی پت 2526 میلادی سلطان ابراهیم لودی از دست بابر شاه شکست خورد الماس کوه نور که دست مادر سلطان ابراهیم لودی قرار داشت بدست بابر افتاد وبعدا بابر شه آنرا به پسرش همایون بخشید بابر شاه در( تزک ) خود یاد آور گردیده که چطور هنگام فتح آگره این الماس بزرگی را که هشت مثقال وزن داشته ودر منزل علاوالدین بوده بدست آورده است روایت است که در هنگام مریضی همایون در آکره به صلاح کار دانان ، الماس کوه نور را بدور وی گشتاندن واو دو باره صحت یاب گردید .ولی چندی بعد بابر خودش در اثر مریضی وفات یافت . آوانیکه همایون از شیر شاه سوری شکست خورد ه واز طریق سیستان وهرات به ایران پناه برد الماس کوه نور را نیز با خود داشت ودر تاریخ این اولین باری است که الماس متذکره داخل خاک افغانستان میگردد .همایون که با اقامت خود در ایران الماس کوه نور را به شاه طهماسب صفوی هدیه داده بود بعدها شاه طهماسب آنرا طور تحفه در اختیار یکی از شاهان دیگر صفوی بنام برهان نظام شاه قرار داد ودر زمان دیگری شخصی بنام مار جملا وزیر حکمران گولگنده آنرا طور تحفه به شهزاده حرم  شاه جهان تقدیم نمودند وتا هجوم نادر افشار بر هند این الماس دوباره بدست شاهان مغول هند باقی ماند . حینیکه در سال 1739 م نادر افشار بر هند حمله نموده محمد شاه امپراطور مغول بعد از مصالحه بخاطر ارضای خاطر وخشنودی نادر افشار تمام خزانه شاهی را که شامل جواهرات قیمت بها ی طلا ونقره تخت طاووس شاه جهان ، اشیای صنعتی ، توپ وتفنگ ، سنگ های تزءینی ، واثاث البیت دیگر بوده وبه ارزش مجموعی هفتاد کرور رپیه تخمین می گردید بوی تسلیم نمود . به گفته برخی از مورخین در مجموع

 

سه صد بار فیل ده هزار اسپ ده هزار اشتر و15 کرور پول نقد از هند به قندهار مواصلت نمود بنا بر روایتی نادر افشار الماس کوه نور را بر اساس دستار یا تاج بدلی به حیله ونیرنگ از نزد محمد شاه بدست آورد وموضوع ازین قرار بوده که نامبرده تمامی اشیای قیمتی خود را به جز الماس کوه نور به نادر افشار تسلیم نموده بود وآنرا در دستار خویش پنهان داشت ، نادر به آگاهی ازین موضوع محفل رسمی انتقال قدرت را از طریق دستار بدلی انجام داده وبا این حرکت الماس کوه نور را با خجل نمودن امپراطور تسلیم شده ء مغول بدست آورد .در هر صورت الماس کوه نور بار دوم بعد از فتح دهلی توسط نادر افشار بداخل خاک افغانستان گردید و متعاقبا به فارس برده شد بعد از قتل نادر افشار این شاه مستبد که در اواخر زندگی بنا بر حالت بد روانی وتند خویی مزاج  که حتی مسبب قتل پسر خود نیز گردید .الماس کوه نور همچو گوی لعب میدان زمامداران دیگری گردیده وبدست احود شاه ابدالی می افتد در مورد اینکه چگونه الماس کوه نور بدست احمد شاه ابدالی رسید اقوال وروایت های مختلفی وجود دارد . گویند که قوای افغانستانی بعد از برخورد با قوای قزلباش نادر افشار ، توپ خانه نادر  را بدست آورد وبسوی قندهار حرکت کرد واحمد خان شاید الماس کوه نور را با جواهرات ونقدینه ء دیگر در همان موقع بدست آورده باشد . بنا بر قول دیگری بی بی صاحبه یکی از خانمهای نادر افشار که بیکی از قبایل پشتون تعلق داشت وتوسط خادمه خویش از قتل نادر افشار به احمد شاه اطلاع داده بود به پاس حمایت وحفظ حرم نادر در جمله هدایاییکه به احمد خان داده بود یکی هم الماس کوه نور بود ه است .روایت دیگری حاکی از آن است که شاهرخ نابینا که بعد از قتل نادر افشار توسط مخالفانش کور شده بود توسط احمد شاه ابدالی بحیث حکمدار مشهد تعین گردید ونامبرده که بیقین ذخیره فراوان جواهرات داشت الماس کوه نور را که خود کور بود وزیبایی آن را دیده نمیتوانست بپاس کمک احمد شاه برایش داده است .

اما دوپری مینویسد که احمد خان درانی الماس کوه نور را در سال 1747 م بسرقت برده وآنرا به پسران خود زمانشاه وشاه شجاع انتقال داده است . در هر حال بقول مرحوم غبار احمد شاه دلچسپی زیادی به آن نداشته واین الماس را در خزانه شاهی محفوظ گذاشت وتنها در روز فتح پانی پت 15 جنوری 1761 م حینیکه در آن شهر داخل گردید یک چپن فاخره نصب با جواهرات مشعشع بر تن والماس کوه نور را در بازو داشت .

از عهد سلطنت تیمور شاه ببعد مدت چهل ویکسال دیگر الماس کوه نور در دست شاهان درانی باقیماند .تیمور شاه چنان شخص عیاش تجمل پرست وخوش گذرانی بود که حتی از شا هان کشور های شرقی بخصوص همسایگان در رغبت به زنان زیبا روی تتمع به نعمات مادی ، عیش وعشرت ورزی ، خوش گذرانی وتجمل پرستی گوی سبقت را ربوده بود حرم شاهی وی که در آن زیاده از سه صد زن وکنیز گرد آورده شده بود ودر هر هفته یک دختر باکره نیز به آن افزود میگردید .یکی از اوراق ننگین سلاطین گذشته مشرق زمین میباشد . همین کثرت زنان وتعدد اولاد ها که منجر به نفاق حسادت وکینه ورزی بین اخلافش گردید زمینه مداخلات اجانب ، تجزیه افغانستان ودها عوامل عقب مانی دیگر را در کشور ما فراهم گردانید  .تیمور شاه لباس فاخر ه مزین به جواهر به تن میکرد وتاج مرصع به الماس را در سر مینهاد ، فخراج را به بازوی چپ والماس کوه نور را که نهایت بدان رغبت داشت در ساعد راست خود میگذاشت .طبعیست که پول این همه عیاشی ها وخوش گذرانی ها از طریق تاراج وغنیمت گری از جنگ ها گرد آوری مالیات کمر شکن از دهاقین وبهره کشی سایر اقشار زحمت کش کشور تمویل میگردید .نامبرده که بر خلاف پدرش طبیعت نرم و آرام داشت ، سالیان کودکی ونو جوانی اش را اکثرا در محیط نسبتا آرام شهر هرات که محل تجمع ادبا فضلا وشعرای دوره نادری بود گذرانید .تیمور شاه به شعر وادبیات علاقمند بود وبعضا خود نیز شعر می سرود .اما با وجود یک دوره نسبتا طولانی ایکه صلح و آرامش در کشور حکمفرما وزمینه رشد ورونق تدریجی زراعت وصنایع محلی در کشور مساعد گردیده بود ، موصوف علاوه بر اینکه در ساحه رشد ودانش ، فرهنگ وعلوم جدید قدمی بر نداشت در احیای علوم فرهنگ وادب قدیم نیز نتوانست کار مفیدی را انجام دهد .بعد از مرگ تیمور شاه زمانشاه بقدرت رسید دوره هشت ساله

 

زمامداری وی که مصادف با اجرای تحولات ووقوع حوادث عظیم سیاسی در جهان ومنطقه بوده یکی از دوره های پر آشوب وپر ماجرای تاریخ افغانستان محسوب می گردد دستگاه وسیع اپراطوری ایکه احمد شاه از خود به ارث گذاشته بود نسبت نفاق داخلی بین شهزاده گان ، امیران وسرداران سدوزایی وبارکزایی ودسایس ومداخلات قدرت های استعماری ، با لاخص اینکه کشور استعماری انگلیس مانند عنکبوت در سرتاسر قلمرو هند تار تنیده بود ودر مجاورت افغانستان قرار داشت ، روبه تجزیه نهاده ودستخوش بازی های سیاسی استعماری در منطقه گردید .این مجاورت که زمینه فعالیت های سیاسی وجاسوسی استعمار را مهیا گردانیده بود نتنها خسارات وصدمات جبران ناپذیر ی ارا در کشور بیا ر آورد بلکه منجر به سقوط زمانشاه این دشمن سرسخت انگلیس ها گردید .چنانچه نوشته جان مالکم سفیر انگلیس در ایران مبنی بر اینکه زمان شاه سلطان افاغنه را من یکی از قدیمترین دشمنان قدرت انگلیس در کشور هند میدانم .(.... عمل جهان گیری که همواره مورد توجه مخصوص زمانشاه درانی است جز تولید نفاق در مملکتش ، هیچ چیزی نمیتواند اورا ازین عمل باز دارد ......)  بیانگر این امر میباشد .زمان شاه  جوان شجاع ، متین ، تنومند ومطلق العنانی بود وی لباس مجلل سلطنتی در بر میکرد وکلاه مرصع یی سه جیقه سلطانی که اطراف کلاه مرتب با جواهر بسیار قیمت بها ی الماس وزمرد بود ه در سر می نهاد علاوتا کوه نور وفخراج در بازو وانش بسته میبود داشتن سلاح وشمشیر وتفنگ وحاضر بودن اسپ خانه در حضورش از تقدم وضرورت های اولی بشمار میرفت .در یکی از جنگ های که یبن شاه زمان وشاه محمود برادر نا تنی اش به تحریک وزیر فتح خان جریان داشت ، زمان شاه بنا بر صواب دید همکارانش قصد نمود که از کابل به صوب پشاور از طریق جلال آباد مراجعت نماید که درین سفر در حدود ششصد نفر را نیز با خود داشت .نامبرده در طول راه ، قلعه ملا عاشق شینواری را در نزدیکی جگدلک بحیث مرکز موقتی قرار داد وبا پیشروی شاه محمود بطرف کابل وتغیر اوضاع نظامی بسود وی ملا عاشق که در آغاز از شاه زمان وجمعیت همراه وی به گرمی استقبال نموده بود بعدا بنا بر خطراتی که بخاطر همکاری وهمدستی اش با شاه زمان از طرف شاه محمود محتمل می دانست تغیر موقف داده ودر نصف شب در وازه ورودی را بسته وترتیباتی اتخاذ نمود که زمان شاه از آن ساحه بیرون شده نتواند .ملا عاشق جهت آگاهی شاه محمود از موضوع اولا پسر خود را نزد وی در کابل فرستاد ومتعاقبا شخصا زمانشاه را بوزیر اعظم رحمت اله خان وسایر همکارانش در کابل به شهزاده محمود تسلیم نمو .حینیکه زمانشاه اوضاع را بحرانی وحرکات خاینانه ملا عاشق را احساس نمود شب هنگام الماس کوه نور را که از احمد شاه به ارث برده بود در شق دیوار پنهان داشت وفخراج قیمت بها را در زیر آب انداخت وبروایت دیگر آنرا نیز با دیگر اشیای قیمتی در پای خانه ملا عاشق پنهان کرد مطابق به امر شاه محمود هردو چشم شاه زمان را سیخ داغ نمودند (طبق روایت دیگر چشمان اورا نیشترزدند)

اورا در قلعه بالا حصار کابل زندانی ساختند ورحمت اله خان را گویا بخون سرداران درانی بقتل رسانیدند .هنگامی که شاه محمود از زمانشاه تقاضای جواهرات را نمود وی بهانه پیش آورد واظهار نمود که آنها را در دریا انداخته است .شاه شجاع حین جلوسش بر تخت سلطنت در اولین اقدامش شاه زمان را از حبس رها وبدست گیری ملا عاشق حق نا شناس وخیانتکار  پرداخت ماموران موظف خانه وقریه ملا عاشق را ویران وخودش را با وابستگان ونزدیکانش در بالا حصار کابل احضار نمودند شاه شجاع از فرط خشم وغضب امر نمود تا وی را به توپ بپرانند .بروایت دیگر دهن ملا را به خمپاره بسته واجزای بدنش را از هم متلاشی نمودند وبقول سن حتی خانم واطفالش نیز به توپ پرانده شد در حالیکه شاه محمود را نه بخاطر عواطف برادری بلکه نیرنگ وبهره برداری سیاسی بخشیده واز گناهانش صرف نظر نمود .شاه شجاع که برای رسیدن به پادشاهی در زمان سلطنت شاه محمود در حوالی مختلف کشور از نواحی پشاور تا ساحات قندهار به جنگ وگریز می پرداخت قسمت اعظم خزانه شاهی وجواهرات احمود شاهی راکه به ذرایع وحیلمختلف بدست آورده و آنها را با خود داشته وتسلیم ننموده بود اینک الماس کوه نور وجواهرات دیگر نیز بوی تعلق یافت .در عصریکه شاه شجاع  بر اریکه قدرت تکیه زد بازی های بزرگ ورقابت های سیاسی بین قدرت های

 

استعماری تشدید یافته بود .روسیه تزاری با ناپلیون فرانسوی معاهده تلست را به امضاء رسانید وبرای دست یابی شان بر هند پلان های شان را طرح ریزی نمودند .الفنستن انگلیسی نیز خود را بدر بار شاه شجاع رسانید ووی را از همکاری ناپلیون با ایران وحمله محتمله قاجار ایران بر افغانستان ترسانید که نتیجه آن به امضا رسیدن معاهده بین نماینده بریتانیا وشاه شجاع در سال 1809 م بود این معاهده غیر ضروری که مفادی را برای افغانستان در قبال نداشت آغاز مناسبات دیپلوماتیک را با کشور های اروپایی بیاد میدهد مونت استوارت الفنستن ریس هیءات انگلیس در مورد شاه شجاع پذیرایی هیئات چنین می نویسد شاه کابل سیمای خودش را داشت ...گندمی وریشش سیاه وانبوه بزرگ فتانه ودلپذیر ، صدایش رسا وخطابش شاهوار ....ردای الماس بر سینه داشت .چون دو گل زنبق زانو بند های از همان جنس بود وبازو بند هایی از زمرد به بازو وان وچندین گوهر قیمت بها بر دیگر جا های پیکرش . الماس کوه نور که میگویند بزرگترین الماس جهان است بر یک بازویش بود رشته مروارید هم مانند کمر بندی که سست ببندند بر کمر داشت ......واز ورای آن اشعه مخمل ارغوانی پیدا بود .......تخت پوشش از پارچه مر وارید دوزی شده درست وشمشیری با چوگان کوچک از جواهر بر آن طرح ریزی شده بود .همه جوانب اتاق باز ومرکز آن بر چهار ستون بلند استوار بود فواره مر مرین در وسط اتاقش قرار داشت خانه ها با قالی های گرانبها فرش شده وبر کناره ها پارچه های ابریشم دوزی شده برای ایستادن گسترده بودند ....پایین تالار باغی بود پر از انواع درختان بخصوص سرو عقب آن چمن های سبز با حوض ها وجوی های زلال و عقب آن کوه ها برخی تیره وبرخی پوشیده از برف ...... در نتیجه جنگ های ویرانگر که بین شاه محمود وشاه شجاع بوقوع پیوست شاه شجاع نا گزیر شد تا بعد از مقاومت چندی بالا خره سخت سلطنت را رها وبا سرا سیمه گی در لاهور به سکها مراجعه کند ود آنجا پناه گزین گردد .رنجیت سنگ که مانند عطا والله والی کشمیر الماس کوه نور ودیگر جواهرات این شاه فراری چشم دوخته بود تلاش ورزید تا از یکطرف با زور وفشار واز سوی دیگر با وعده ءجاگزینی وحراست از وی وهمکاری در استرداد دوباره سلطنت افغانستان ،  این زیورات  قیمت بها را از وی بستاند چنانچه که در کتاب (واقعات شاه شجاع ) این موضوع منحیث یک سند تاریخی چنین وضاحت یافته است .فردای یوم ورودم رام سنگ بحضور آمده از جانب رنجیت سنگ خواهش کوه نور را نمود . بنده گان ما فرمودند که بالفعل درین جا حاضر نیست ، هرگاه رابطه دوستی ویگ جهتی فی مابین اشرف ما ورنجیت سنگ استحکام تمام یافت در دادن کوه نور دریغ نخواهد رفت .چون چند یوم به تواتر استدعای کوه نور نمودند بندگان ما همان جواب اول را تکرار فرمودند لهذا دون همتی وسختی در اتصال آب ونان می نمودند .یعنی گاهی یکی وگاهی دیگری را مانع می شدند بلکه ملازمان وخادمان را از حویلی گاهی به شهر وبازار رفتن به کاری میگذاشتند وگاهی نمی گذاشتند غرض قریب به یکماه به همین صورت گذشت .چون دیدند که با این خود نمایی ها وبد سلو کیها مطلب بدست نمیا ید بنا بر آن ........باز معتبرانش آمده استدعای کوه نور را نمودند  .باز ارشاد شد که تا وقتیکه عهد ومیثاق به وثوق نیانجامد دادن کوه نور ظهور نخواهد یافت .عرض دو یوم بعد ازین جواب ، رنجیت سنگ خود جهت ملا قات آمد وکلمات دوستی ویکرنگی بمیان آورد ه نامه مشتمل بر وثوق اتحاد ویگ جهتی واستحکام دوام الفت یکتا دلی آورده نوشته وپنجه خود را بحضور بندگان ما بزعفران آلوده بر عهد نامه چسپاند ه وبه بندگان ما سپرده وقسم به (گرنت ) و ( با با نانک ) خورده ودست بر قبضه تلوار خود گذاشته اقرار نمود که تمامی علاقه جات کوت ، کالیه وختک وسیال وکلانور را به پادشاه دادم که ملا وتقلا همیشه به استمرار در تصرف ملازمان وکار گذاران سرکار پادشاه بوده باشد .وبه هر قدر لشکر که بندگان پادشاه خواسته باشد جهت تسخیر ولایات افغانستان وتعذیر وهدایت مردم شریر بلا عذر اهمال همراه میکنم وبه وجه من الو جوه ازین قرار داد انصراف وازین عهد وپسیمان سر مویی انحراف نمی ورزم واز بندگان ما نیز نوشته به سیغه عهد نامه گرفت که هرگاه پادشاه مشرف ولایت خود شوند مادام الحیات در دوستی ویک جهتی هیچ فرقی وتفاوتی بقدر یکسر مو نباشد .بعد ازین رنجیت سنگ بنا بر کمال مواحدت ویکرنگی دستار بدلی نموده گفت که الحال

 

تمامی شرایط ورسوم الفت ویک رنگی ویک وجودی مستحکم گردیده ما سر خود را به سر پادشاه گذاشتیم لهذا در آن حال بندگان ما هم کوه نور را با او عنایت نموده ، بعد از آن پهره وچوکی دار را که باعث رنج رسانی وسختی نان و آب بود برداشتند .در یاد داشت دیگری چنین آمده است ( زمانیکه نزد سکها بسر می برد وتقاضای الماس کوه نور از او شد شاه شجاع انواع بهانه را پیش کرد واز آنجمله گفت که المس در قنهار در حدود ششصد هزار رپیه گرو شده است . ولی آخر الامر وعده داد که در ظرف پنجاه روز آنرا تسلیم می کند فقیر عزیز الدین وعده دیگر نزد شاه شجاع رفته وشاه بعد از حصول تضمین  آینده الماس را بدست خود به مهاراجاسنگ تسلیم نمود .بکفته سن قبل از تسلیم دهی الماس کوه نور توسط شاه شجاع وفامیلش وفا بیگم ملکه شاه شجاع قبلا  به رنجیت سنگ وعده داده بود که به هنگام مواصلت شاه به لاهور الماس کوه نور را به حکمران پنجاب تسلیم نماید .آخرالامر رنجیت سنگ با حیله وتزویریکه در گرفتن الماس کوه نور بکار بست به وعده هایش در همکاری ، گرفتن تاج وتخت برای شاه شجاع هیچ کاری را انجام نداد .در جمله اشخاصی که به منظور کسب اطلاعات سیاسی ، اقتصادی ونظامی در منطقه به سیر وسیاحت پرداخته یکنفر انگلیسی بنام ویگنی از برایتون است که مدت زمانی در هند نیز به سیر وسفر مشغول بود .نامبرده در سال 1836 م یعنی قبل از تجاوز اول انگلیس بر افغانستان از کابل باز دید بعمل آورده ویک سلسله اطلاعات مورد نظر را جمعاوری ودر عین زمان در مورد کرکتر برخی از رجال سیاسی کشور معلومات های را تهیه نموده است .حینیکه نامبرده در لودیانه بسر میبرد توانست که دو برادر شاه زمان وشاه شجاع را که در آن موقع در آنجا بود وباش داشتند ملا قات نماید .او تذکر داده که من توسط کپتان وید آمر استخبارات انگلیس به شاه شجاع وزمانشاه که در آنوقت از سلطنت خلع گردیده بودند معرفی شدم هردو برادر در بخش های جداگانه یک تعمیر زندگی می نمودند .شاه زمان بزمین نشسته وتسبیح می انداخت او از من راجع به کشمیر پرسید ودر مورد آب وهوای گوارا ولطیف وشالهای نفیس کشمیر صحبت نمود ه وازین سر زمین توصیف زیادی بعمل آورد .ولی نامبرده با افسردگی تمام سر خود را شور داده وگفت کابل کابل کشمیر در مقابل کابل چیست ؟ من هرگز بار دیگر آنرا  نخواهم دید .بگفته نویسنده معروف انگلیسی جان ویلیم کی زمانشاه شخصی که حکومت هند برتانوی از نفوذ وقدرت او در خوف وهراس افتاده بود ، الفنستن وی را در مقر شاه شجاع در لاهور ملا قات کرد ه ودر موردش چنین می نویسد .(......بسیار مشتاق دیدن او بودم در دهم جولای 1809 م او را دیدم من مقابل شاه آنقدر ایستاده ماندم تا بمن اجازه نشستن داد چهره او بسیار شاهانه بود وشکل واندامش بسیار زیبا وریش قشنگی داشت . نا بینایی اش آشکار نمی شد .هنوز سیاهی در چشمانش باقی مانده بود ....او از من اخبار جنگ وشکست شاه شجاع را پرسید .وراجع به واقعات افغانستان بحث کرد ودر آخر گفت که امید است واقعات به طرف ما بر گردد .از آوانیکه الماس کوه نور در تصاحب رنجیت سنگ ، دوست صمیمی ، آنوقت انگلیس ها قرار گرفت نامبرده با اشتیاقی که در بدست آوردن آن داشت در محافظتش نیز سخت کوشید گروه خاص محافظین را براب نظارت از آن گماریده وهمواره آن را در سفر وحضر با خود نگهمیداشت .نامبرده تا اخیر زندگی اش تحت تاثیر وتلقین یکی از افسران استخبارات انگلیس بنام کالز مارتن وید که از دشمنان سرسخت مردم افغانستان پنداشته میشد قرار داشته ودر همکاری ومشوره با وی عمل می نمود .دولپ سنگه پسر رنجیت سنگ که بعد از مرگ پدر حکمرانی پنجاب را در دست گرفت با افزایش پیهم فشار های سیاسی ونظامی انگلیسها بلا خره پس از جنگ فیصله کن 1846 م معاهده دوم لاهور را 29 مارچ سال 1849 م با انگلیسها به امضا رسانید .با عقد این معاهده لارد دالا هوس که اینک سرزمین حاصلخیز پنجاب ضمیمه قلمرو هند بتانوی گردیده بود با افتخار می نویسد که چهار ملیون شعبه دیگر در امپرا طوری بریتانیا افزود گردید .وزیور تاریخی کوه نور در تاخ قدرت  ملکه انگلستان قرار گرفت درین معاهده اجباری که پنج ماده داشت در ماده های سوم  و چهارم آن چنین آمده بود (جوهریکه بنام کوه نور یاد شده است وتوسط رنجیت سنگ از شاه شجاع الملک گرفته شده بود باید توسط مهاراجای لاهور به ملکه انگلستان تسلیم داده شود )کمپنی هند شرقی بخاطر کمک به جلا

 

لتمآب دولپ سنگ ماهانه معاشی که کمتر از چهار لک وزیاده از پنج لک رپیه نباشد تادیه میکند نوشته دالهوس ویاد داشت های دیگر دلچسپی وعلاقمندی انگلیس ها را به المس کوه نور چنین مبرهن می سازد .( من شخصا آن را از لاهور آوردم با وجودیکه نظارت وکنترول آن با هراس تو ام بود ولی هرگز در زندگی من با این اندازه خرسند وخوشحال نبودم زمانیکه آن را در خزانه بمبیی آوردم .... بعد از دوختن مرتبه اولی باز دو باره در یک کمر بند بدور کمر من دوخته شده بود یک انجام کمر بند یبک زنجیر بدور گردنم بسته بود هیچگاه شب وروز مرا تنها نمی گذاشتند بجز زمانیکه من به دیره غازی رفتم و آنرا با کپتان رمزی که نظارت آنرا بدوش داشت گذاشتم و آنرا در صندوق خزانه قفل کردیم وتا زمانیکه من آمدم کپتان رمزی بالای صندوق نشسته بود ...بکس مورد نظر دو ماه تحت نظر گولد شمید معاون خزانه بمبیی گذاشته شده بود ولی آنها از محتوای آن آگاهی نداشتند ... در انتقال آن به انگلیند شیوه های مختلف محافظت ومصئونیت آن در نظر گرفته شده وهر نوع قیود راز داری بالای اشخاص محدود موظف عملی گردید .کوه نور بعد از خروج از خزانه بمبیی 6 اپریل 1850 م مدت دو ماه را در بر گرفت تا به انگلستان رسید الماس کوه نور در یک سیف آهنی کوچک گذاشته شد و آن سیف  در داخل یک بکس آهنی جا بجا شد وهردو بکس قفل گردید وبا یک فیته بسته بندی گردید کلید بکس بیرونی به کپتان رمزی سپرده شد بجز کپتان کسی ازین موضوع آگاهی نداشت .از ورود الماس کوه نور مستقیما به آمر کمپنی هند شرقی راپور اطمینانیه ارسال ودر دهم جولای 1850 م به ملکه ویکتوریا تقدیم گردید وبعدا ملکه ماری ، ملکه الیزابت  اول وملکه الیزابت دوم با لترتیب آن را در تاج های سلطنتی خویش قرار دادند .این الماس قیمت بها برای بار اول در سال 1851 م در نمایشگاه هاید پارک به نمایش گذاشته شد . بنا بر مشوره کار شناسان مربوط برش وتراش مجدد الماس کوه نور در سال 1852 م امر لازمی پنداشته شد ه وبرای انجام این کار تراش گر مشهور الماس بنام فوار سانگر از شهر امستر دام هالند انتخاب گردید .تا این امر را بدوش گیرد .نامبرده در بدل هشت هزار پوند کار تراش آنرا توسط بخار در ظرف سیوهشت روز به انجام رسانید .که بعد از تراش وزن این الماس         186.6  قیراط به            106.6قیراط تقلیل یافت دولپ سنگ در یگ صحنه نمایشی الماس تراش شده کوه نور را که به امر ملکه از تاورلندن آورده شده بود طی مراسم رسمی در قصر ملکه بوی تقدیم نمود دولپ سنگ که بعد از بازدید از لندن در سال 1853 م به دین مسیحیت گراییده بود وبا ملکه وشهزاده البرت تماس وروابط نزدیک داشت عکس سرا پای وی به امر ملکه توسط رسام ونقاش بنام وینتر هاتر نقاشی شد ودر زمره مجموعه تاریخی قصر شاهی ویند  زور جاگزین گردید .سوابق تاریخی المس کوه نور نشاندهنده آن است که موجودیت وسیر وانتقال آن در کشور های هند افغانستان ، ایران وبعدا انگلستان حوادث بزرگ سیاسی وصحنه های پر ماجرا ی تاریخی آگنده از فراز ونشیبیرا یط نموده است . سرگذشت پر ماجرای این الماس که گوشه ای از سرنوشت درد آور تاریخ معاصر کشور در آن تجسم یافته این حقیقت را بر ملا میسازد که آیا کشوری با داشتن چنین موقعیت مناسب در قلب آسیا که زمانی محل تلاقی وامتزاج مدنیت ها وگذرگاه شاهراه تاریخی  راه ابریشم بوده وتمدن های غنی وپر باری را از گذشته های دور به ارث برده سزا وار آن بود ه که به چنین حوادث شوم سیاسی که حدود دوصد سال اخیر حیاتش را تحت سیطره ونفوذ بیگانگان سپری نماید مواجه گردد . اگر در مرحلی تمدن های این سرزمین با حملات وحششیانه وبر برمنشانه  مهاجمین چون چنگیز ، علاوالدین  جهانسوز ، تیمور لنگ وامثال آنها مضمحل ونابود گردید ودر آن زمانه ها حتی مفکره دفاع وحراست از حقوق بشری منحیث یگ ایده انسانی هنوز مجوز حقوقی وقانونی را بخود نگرفته ودر مقابل زور وفشار وتجاوز مفهوم بی ارزش تلقی میگردید .ولی در دوران ومرحله دیگری پیشگامان وپاسداران فرهنگ دیر پای این سر زمین با یورش وحملات بالمثل وساقط نمودن کامل نفوذ بیگانگان توانسته اند که تمدن پر افتخار گذشته ء شان را دوباره احیا ومقاومت وپایداری خود را برای حراست از سرزمین آبایی شان به اثبات برسانند .هنگامیکه استعمار کهن از بطن جامعه ء سرمایداری قامت

 

می آراید سلطه جویی ، چپاول وبهره کشی با شیوه های نوین ود ر قالب سیاست بازی های دیپلو ماتیک در میآید .همزمان با بکار گیری اشکال متفاوت سیاست های استعماری یکی از وسایل موثر که دستیابی وتسلط آن را در کشور های مورد نظر مساعد گردانیده همانا نفوذ عمال جاسوسی ورخنه در دستگاهای دولتی این کشور ها بمنظور تضعیف دستگاه حاکمه وحدشه دار نمودن وحدت ملی آنها بوده است .تاریخ پر ماجرای معاصر  کشور ما بیانگر آنست که تعدادی از زمامداران وسلاطین همراه با دستگاهای فاسد دولتی شان خود زمینه ساز همچو مداخلات بوده که شرایط نفوذ وتسلط بیگانگان را در کشور مساعد گردانیده اند ازدواجهای متعدد تیمور شاه ، جاه طلبی ، آزمندی ، حسادت وکینه توزی اخلافش برای رسیدن به تاج وتخت شاهی رقابت های توطیه آمیز مکرر را اولا بین خود آنها سدو زایی ها وبعد بین سدو زایی ها وبارکزایی ها و سپس بین محمد زایی ها بمیان آورد .موجودیت چنین اوضاع متشنج منجر به جنگهای ویرانگر وطویلالمدت در کشور گردید ه که با رفت و آمد وتعویض مکرر این حکومت ها آنقدر خون ها ریخته شد که تاریخ کشور از آن رنگین واز کشته ها پشته ها واز کله ها منار ها برجا گذاشت .طبعیست که با تکیه زدن یکباره ودو باره ننگین ، خفت آور وذلت بار این سلاطین بر اریکه قدرت که تحت حمایه بیگانگان صورت پذیرفت منافع ملی ومصالح علیای کشور نیز در برابر اجرای تعهدات سپرده شده در معرض معامله قرار گرفته ودر بدل ( ازای ) این خدمتگذاری القاب مطنطن وامتیازات شخصی را نیز از طرف آنها دریافت نموده اند چنانچه که محصول این همه سیاست های نا عاقبت اندیشانه وضد ملی واگذاری وتسلیم دهی قسمت هایی از محدوده این سرزمین میباشد .که با عقد اولین قرار داد رسمی اسارت بار شاه شجاع با انگلیس ها آغاز ومقدمات عقد معاهده ننگین گندمک را توسط امیر محمد یعقوب خان وتقبل خط فرمایشی نام نهاد دیورند را بوسیله امیر عبدالرحمن خان در قبال آورد .پوهاند سید سعدالدین هاشمی در بخشی از مقاله تحت عنوان الماس کوه نور افغانستان گذر گاه وصحنه های بزرگ تاریخی آن چنین اظهار داشاه اند ( شاهان ، امرا وتاج بخشان ومهره های رژیم نتنها اموال ملت را دزدیدند وغارت کردند بلکه آثار گرانبها وبا ارزش تاریخی افغانستان را به خرجی ها دادند که الماس کوه نور نمونه بارز آن بوده است .ولی بعضا خود این ویرانگر ها یا سوختند یا کشته شدند ، یا شکنجه شدند یا در بدری کشیده نفی بلاد شدند .طوریکه تجارب تاریخی به اثبات رسانیده ، در تمامی این نا بسامانی ، کشاکش وبحران تاریخی اثرات شوم منفی ونا گوار استعمار واستبداد منحیث عوامل باز دارنده  ونا سالم رشد اجتماعی  ومسبب بدبختی وسیه روزی مردم کشور مشهود بوده ودرس آموزی از تاریخ گذشته بخاطر رسیدن به هدف بزرگ ملی است تا تجارب منفی حزن آور وتکاندهنده گذشته در حرکت امروز ما بخاطر رسیدن به آینده بهتر تکرار نگردد . گرچه که تاریخ پر افتخار کشور مان مشحون از مبارزه مقاومت وجان نثاری میهن پرستان بخاطر پاسداری از منافع وطن آبایی شان بوده ودین عرصه گاهی هم پیروزی های نصیب شان گردیده است .ولی دریغا که این مبارزه و پایداری دلیر مردان بنا بر عدم موجودیت حاکمیت های ملی  ومترقی به استثنای چند دوره محدود که آنهم در اثر مخالفت وتو طیه اجانب از بین رفت ونفوذ عمیق گسترده  بیگانگان استعمار کهن ونو را بر دوش کشیده ونتوانسته اند که خود را ازین مصیبت جانکاه رهایند وقامت راست نمایند .در اخیر باید خاطر نشان ساخت که بر شماری حوادث خونبار زیان آور وتکان دهنده صفحات تاریخ معاصر کشور وتجارب حاصله  از آن ، این امر را به اثبات میرساند که تنها رهبری جبه وسیع از نیرو های ملی ومترقی ، عدالتپسند وتجدد گرا است که میتواند توده ها را با روحیه وطنپرستی ، مردم دوستی ووحدت طلبی بسیج وتجهیز نموده وبا ایجاد دولت ملی ، مترقی  وسیکولار که منطبق با منافع ملی وخواست های دموکراتیک مردم باشد به اهداف بزرگ ملی که کسب استقلال سیاسی ، پیشرفت اقتصادی ورشد اجتماعی اهداف اساسی آنرا تشکیل میدهد نایل گردد چنین دولتی که از پشتوانه ملی وپرستیژ و احترام جهانی برخوردار باشد روزی خواهد توانست که به کمک نهاد های حقوقی ومحاکم بین المللی با تثبیت حق  مالکیت ، آثار باستانی وذخایر مادی به یغما برده شده ء خود را از چنگ چپاولگران تاریخ باز ستاند . با عرض حرمت سید احسان واعظی.

 


 
  Heute waren schon 42 Besucher (53 Hits) hier!  
 
Diese Webseite wurde kostenlos mit Homepage-Baukasten.de erstellt. Willst du auch eine eigene Webseite?
Gratis anmelden