نیرنگ نوت
یکزمانی پیش دریک بار گاه نوت زیور یافت با تصویر شاه
گفته شد که رسم بوداییست این صورت اندر نوت باشد ضد دین
با بهانه های نوت عکسدار در بغاوت شد گروه مفت خوار
با شر و شور وصدا برخاستند با شورش صف بصف آراستند
نایب شاه بود مرد کار دان بهر سازش رفت در آن آستان
با نواز ش گفت پیغام امیر رخنه دراحساسشان کردآنز ریر
نوت باخودبرده بودازجا یگاه کرد توزیع بر همه انعام شاه
ساعتی بگذشت تااینسوزوساز شد تمام و جمله آمد در نماز
کیسه هاشان پرزنوت عکسدار در نماز و در قیام ودر قطار
تا نماز و آن دعا ها شد تمام نا یب شاه ایست باز اندر قیام
پس بگفتند ش که ار کان نماز یک کرت کردیم ادابهرچه باز
گفت دراول نوت باتصویرشاه بود در جیبم نمازم شد تباه
پس بگفتندش که پروانیست این نیم تنه فو تو نباشد ضد دین
ارزش نوت است باتصویرشاه در نماز وکیسه کی باشد گناه
گفتشان جمعی که ای مکار ها ای سری تان برشود بردارها
تا بکی با چال وتزویر و ریا می فر یبا نید مردم را شما
آنچه اندرجیب تان باشدرواست هرچه بهردیگرانباشدخطاست
جیفه نا پاک خود راچون لعین پاک خوانیدازتظاهر عین دین
کار پا کان راشما ازروی کین شرک کفرآلودخوانیدش چنین
ای خوشاروزیکه آیدعدل وداد دام تزو یرشما بر باد باد
چالش ونیرنگ تان گردد تمام تشت رسوایی تان افتد زبام
آفتاب از ابر تان بیرون شود ازفروغش قلبتان پرخون شود
گرم تا بد بر مراد مرد مان رسته گرددمردم ازنیرنگ تان
عبدالو کیل کوچی